خوش آنکه راز نگهدار خویشتن باشیم...

سلام..

این روزا داغونم و محتاج دعا.....

البته به قول اون پیامکه گاهی سبک نشی سنگین تری..

و من طاقت اینهمه سنگینی رو ندارم و زیر آواری از خودم مدفون شدم.....

خدایا من که جز تو کسی رو ندارم...

آدرس تصویر:http://kelase-marefat.blogfa.com/

تو که میدونی این روزها چقدر دلتنگ خودمم..دلتنگ همون خودی که تو توش دمیدی..همونی که نفس از تو میگیره...

خدایا تو که میدونی همین الان دوباره بارونی شدم.....

خدایا میخام دوباره به آغوش گرمت برگردم...

میخام باور کنی که میخام برگردم..میخام بطلبی....بپذیری....

دستمو که به سمتت دراز کردم برنگردونی...

میخام کمکم کنی..مثل همیشه ی عمرم..که چشمام رو اونقدر غبار دنیا گرفته بود که نمیدیدمت انگار..

خدایا.خودت گفتی الا بذکر الله تطمئن القلوب..پس چرا آروم نمیگیرم....چرا.....

شاید این شعر معینی کرمانشاهی توصیه ای باشه برای همچون منی...

خوش آنکه راز نگهدار خویشتن باشیم                  چو پرده بر سر اسرار خویشتن باشیم     

چراغ محفل بیگانه را, فروغی نیست                   خوش آنکه شمع شب تار خویشتن باشیم..   

..اگر ز مهر  بمنت  بما   رسد   نوری                   به زیر سایه ی دیوار خویشتن باشیم.. 

..چه سود سفره ی دل هر طرف گشوده شود       بیا که همدم وغمخوار خویشتن باشیم