یه تنها زیر آسمون خدا

همه چی و هیچی

یه تنها زیر آسمون خدا

همه چی و هیچی

  • ۰
  • ۰
یه تنها زیر آسمون خدا - سلام بر علی علیه السلامیه تنها زیر آسمون خدا - سلام بر علی علیه السلام

سلام بر علی علیه السلام

 

بنام آنکه انسان را چو آفرید فرمود:فتبارک الله احسن الخالقینو برای این بندگان قدر ناشناس نیز چون شب قدری را برای توبه و انابه و قرب قرار داد....حاشا که بد بندگانیم...قدر ناشناس و متوقع....

 دوباره سلام این بار سلام بر مولایمان علی علیه السلام و بر دوستدارانش

آقا جان دلتنگیهایمان را که برایتان می آوریم شرمنده می شویم اما افسوس که باز هم خطاها را از سر میگیریم....

با شما حرف زدن بزرگترین حسنش آرامشی ست که هدیه میکنید...شاید ما بندگانی خطاکار باشیم اما خوب یادمان هست و خواهد ماند که شما بزرگوارترینها هستید و خدای شما بزرگوار تر...راست میگفت او که خدا را اینچنین توصیف کرد:

چه خدای عاشقی که بنده خطا میکند و اوشرمسار است....اما شرم او از کرمش نشات میگیرد که همیشه درب توبه اش به روی همه باز است و شرم میکند از نبخشیدن....

خدایا تو که اینهمه خوبی و خوبی ات ذاتی است و تنها تو میتوانی آن را به کسی ببخشی...پس به همه ی ما خوبی را عنایت کن...تا در حق خودمان خوب باشیم...این خوب بودن در حق خود را تو میدانی....میدانی که غرض آنست که در حق خودمان ظلم نکنیم...همه ی ما میدانیم که هرگاه حتی اگر در حق کسی ظلم کنیم حقیقتا در حق خود ظلم نموده ایم چرا که عواقب آنرا در دنیا و آخرت برای خود خریده ایم....و گاه به بهایی اندک عذابی بس گران را ...و افسوس که ازین دست کارها کم نمیکنیم...خدایا خوبی را نصیبمان کن..

اینم یه شعر از جناب معینی کرمانشاهی:

با آنکه غرق خواهش نفسانیم هنوز

دیوانه ی عواطف انسانیم هنوز

خاکم به سر که نامه سیه میروم به خاک

مفتونِ رنگِ زندگیِ فانیم هنوز

فهم اینقدر نبود که دم بندم از سخن

شیرازه بندِ دفترِ نادانیم هنوز

یاران قسم به خاکِ سبکبارِ رفتگان

پاگیرِ این سرا زِ گرانجانیم هنوز

...آن قطره ام که در صدفِ تابناکِ عشق

چشم انتظار رحمتِ یزدانیم هنوز

 

در آخر هم باید بگویم که راست میگویند که:دل انسان بسان قطب نماست وقتی عقربه اش به سمت خدا می ایستد آرام میگیرد معبودا جهت عقربه ی دلهایمان را بسوی خودت نگهدار تا آرامش حقیقی روزی همیشگیمان باشد...که خود گفتی که با یاد تو دلها آرام میگیرد(الا بذکر الله تطمئن القلوب)

بازهم معینی کرمانشاهی چه زیبا میگوید:

...دلم سوخت در آتش قیدها      بسوزد قفس بندِ تن کاشکی....

الهی امشب دستان خالی هیچکس را خالی بر نگردان که نیک میدانم بر نمیگردانی و کمک نما اگر هر زمان دستمان را از سر غفلت از دستان پر مهرت رها کردیم تو آنقدر محکم بگیری تا مباد تباه شویم و به هلاکت افتیم      "یارب نظر تو بر نگردد"

 

  • ۹۲/۰۵/۰۹
  • مهم نیست

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی