آخرین روزهای بندگی آرامتر....
سلام....
سلام بر آخرین روز و لحظه های ناب بندگی...البته نه برای بنده ی حقیر که برای بهترینهای حضرتش...
خدایا تو خودت خوب میدونی ته دل همه ی ما آدما چی میگذره...ته ِ تهِ دلای همه مون همیشه یه چیزی کمه و اون کمبود همیشه یه بغض میشه تو گلو...خیلی وقته فهمیدم که تویی دلیل اینهمه بغض...
خدایا نه که بگم از بس(نعوذبالله)بدی اینهمه بغض دارمآ...نه برعکس...از بس زیاد خوبی و من خیلی بدم...یا دنیای ما آدما حقیره در مقابل عظمتت شرمنده میشم و بغض میکنم ازینکه...چرا ماها اغلبمون تو رو به این خوبی زود فراموش میکنیم و میریم سراغ چیزا و آدمای دیگه...
فارغ ازینکه تو همه چیز و همه کس و همه ی امیدهای مایی...
خدایا یه حق تموم اون آدمایی که سعی کردن تا جاییکه میتونن تو جبران بزرگیت کم نذارن...آدممون کن و فراموشمون نکن..و کمک کن بی تو نمونیم...حتی اگه اشتباهی فراموشت کردیمو ناسپاسی
یادمون بنداز کی بودیم..چی بودیم...چی هستیم و چرا هستیم....
خدایا اگه مث بچه ها رفتیم دنبال آبنبات و مامانمونو گم کردیم....تو فرشته هاتو مثه همون پلیسای مهربون بفرست کمکمون تا تو رو پیدا کنیم...آمین
این شب آخری حسابی التماس دعا.....
- ۹۲/۰۵/۱۶