یه تنها زیر آسمون خدا

همه چی و هیچی

یه تنها زیر آسمون خدا

همه چی و هیچی

  • ۰
  • ۰
یه تنها زیر آسمون خدا - "هوای عشق نفس تنگی گرفته است"یه تنها زیر آسمون خدا - "هوای عشق نفس تنگی گرفته است"

"هوای عشق نفس تنگی گرفته است"

 

....آنها نامشان را از هوس به عشق عوض کرده‌ایم. ما شاکی خصوصی داریم.

عشق که نام دیگرش ایثار است و نام سومش گذشت.

 از ما شکایت کرده. پرونده ما تا سر حد «توبه» بازست. عشقست دیگر. شکایتش را پیگیری نمی‌کند.

 عشقست دیگر. کارش مدارا و مهلت است.کارش انتظار برای بازگشتست. کارش باز نگه داشتن پرونده تا

 آخرین نفس حیاتست. عشقست. کارش دادن نفس جدید به هر نوزادیست که به دنیا می‌آید. کارش احیا

 کردن «امید» در لحظه‌های باقیست. عشق نام دیگر «حق» است.کار حق انتظار بندگان برای بازگشتست و

 اشتیاق آنان برای دیدار.حقست و انتظار زمان اذان که بلکه کسی برگردد. بلکه بتوان ابر رحمت را بارور کردو

 بتوان باران را روزی شهرها گردانید.‏

روزی سه بار اذان را جاری می‌کند و اشتیاقش به نماز ما اشتیاقی بسیارست. اما ما سر در گریبان خود داریم.

 نه توجهی به حق نه به «خود حقیقی» و نه حق زندگی دیگران. این روزها حق و عشق و زیبایی چه نفس

تنگی‌‌یی گرفته‌اند و ما در نبودشان چه می‌کشیم. چقدر سفره‌هایمان کوچک و دستهایمان بسته و جیبهایمان

گشاد و چشمانمان تنگ شده است.رحمت حق را در خانه حبس کرده‌ایم و با مال خدا حساب وکتاب می‌کنیم.

برجهایمان بالا می‌روند و کوه‌هایمان پنهان می‌شوند. هم کوه سربلند، هم کوه آبرو، هم کوه استقامت.‏

تا دست و دل باز نشویم، برای زندگی هم هوا همیشه آلوده می‌ماند. کدام روزنه برای آمدن هوای پاک بازست؟

کدام روزنه برای تنفس زندگی؟ خورشید هر صبح در کدام پنجره طلوع می‌کند؟ کدام سر برای ادامه حیات به

سجده میفتد؟ کدام فکر برای عزت انسان‌ها در تپش است؟ کدام قلب هماهنگ با قلب حیات و طبیعت است و

حق ضربان دارد؟ وقتی قلبمان بدکار کند کم خونی در همه رگهای جامعه جریان پیدا می‌کند و اول از همه مغز

جامعه دچار کمبود اکسیژن می‌شود. و بعد اندام‌ها یک به یک تنبل و سست می‌شوند.

 ما به قلبی زیبا نیاز داریم.‏

اگر یک روز تصمیم بگیریم همه امواج، همه دودآورها و همه برهم زنندگان نظم طبیعت را خاموش کنیم.

 و جیبمان برای دیگران خرج کند، و سفره‌مان به وسعت همه گرسنگان نان بی‌تکلف و منت داشته باشد،

 و قلبمان برای دوست داشتن همه غریبه‌ها جا داشته باشد، حتما پرندگان به هوای ما دوباره پرواز می‌کنند.

آسمان به هوای ما آبی می‌شود و مغز‌ها به هوای عشق و حق‌شناسی خوب کار خواهد کرد. حتماً

هوای پاک با ما آشتی می‌کند. مدارس دوباره باز می‌شوند و دبستان‌ها دوباره ادبستان می‌شود.‏ اگر روزی

 همت کردیم و با اذان صبح همه ما بیدار شدیم و نان هم را نبریدیم و به روزی مقسوم «باور» پیدا کردیم

یقین کن که برکت به سفره‌هایمان سرازیر می‌شود و خنده از لبها به قلبها نفوذ می‌کند و مهمان به خانه‌ها

 لبخند می‌زند. یقین کن که پیرها از رنج بی‌همدمی افسرده نمی‌شوند و جوان‌ها از اضطراب و نگرانی فشار

خونشان بالا نمی‌رود. یقین کن در آن روز «همت عمومی» بی‌آنکه خیریه‌های بزرگ تاسیس شوند فقر و

بیماری‌های سخت را از فراگیری در می‌آورد. و همه دست‌ها خیریه می‌شود. یقین کن اگر آبروی همشاگردی

 فرزندمان آبروی خود او باشد کسی دچار حرص و حسد و نفرت نمی‌شود.‏

باران برای روز همت ما جشن شوق می‌گیرد و سر سجده بر ادبمان فرود می‌آورد. ما برای دستان بریده

مرد ادب و وفا در کنار فرات خون گریه می‌کنیم؛ اما نه ادب را به زندگیمان راه می‌دهیم و نه وفا را.

 ما آب را بر روی زندگی‌های خود بسته‌ایم. یقین کن هرگاه «توبه» کنیم ابرهای رحمت می‌بارند.

و توبه ما چیست جز ورود بی سر و صدا ی عشق از اذان صبح به خانه‌های مان و به دلهای مان؟

 چیست جز حق همسایگی؟ حق همشهری؟حق همدلی؟حق همنوعی؟

توبه ما به رسمیت شناختن طلوع خورشیدست. حق حیات درخت.حق آبیاری گل. حق سیراب کردن تشنگان.

 حق سیراب کردن بچه‌های امام(ع) در کوچه‌های شام. حق سیراب کردن زندگی از عشق.

یقین دارم در آن روز هیچ هوایی جرات ندارد آلوده شود. در هیچ شهری. شهری که مردمانش و زندگی‌هایش

 و سفره‌هایش و جیب‌هایش همه پاکند.

آدرس مطلب فوق:http://www.ettelaat.com



  • ۹۲/۰۹/۱۳
  • مهم نیست

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی